چشم سوم

از نگاهی دیگر

چشم سوم

از نگاهی دیگر

پازل

شب تنها است

همدمم نمی داند

نهایتش یک تنهای ابدی است

او راز بودنش را می داند

چرخش!

اما پایان من مثل تو نزدیک است

و تو هنوز نفهمیده ای

ابدیتی در کار نیست

بازی بود زندگی

پازلی که همیشه یک قطعه کم داشت

نظرات 2 + ارسال نظر
احسان یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ

خیلی سپاسگزارم از شعر های بسیار زیبا و همچنین از فیلتر شکن های ارسالی .همچنان منتظر فیلتر شکنها ی جنابعالی می باشم.

kereshmh پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ

نان برای بودن- زندگی را ننگ است
این همه نیرنگ است
این فریبنده تر از هر رنگ است
باید اندیشه کنم
باید اندیشه کنم تا که روم سوی یکی ساده ویا ساده تر-این هم نه،یکی ساده ترین
بروم سوی سراب!
آنکه از تشنگی اش حسرتِ آبی دارد
نان به کامش تلخ است- مثل حبّه قندی – روز عید قربان –
که به کام بُزِ قربانی ِ پایِ سلخ است
باید اندیشه کنم تا که روم سوی یکی ساده ترین
بروم سوی سراب.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد