چشم سوم

از نگاهی دیگر

چشم سوم

از نگاهی دیگر

زندگی ام رامم نمی شود

زندگی ام رامم نمی شود

لگد می زند

حصارش را می خورد

غریزه نشخوار می کند

رودخانه ای است که راهش را باز می کند

هیچ سدی جلودارش نیست

طغیانگر است و وحشی

زندگی ام رامم نمی شود

عقابی است گرسنه که دلش به حال خرگوش ترسیده می سوزد

چشم بسته می رود

سرش به دیوار می خورد

لگدی میزند و آن سو میرود

چهره اش خونین است و باز شوق سر بر سنگ کوبیدن دارد

زندگی ام رامم نمی شود

هیچ زنجیری به بندش نمی کشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد